و پاسخي كه برايتان نوشتم ولي نخواستيد ببينيد!
بنده هيچ توهيني به شما نكرده ام. بلكه هرچه در پاسخم به شما مي گردم جز واقعيت چيزي نمي بينم. نكته دوم اين كه حماقت شما بيش از آن چيزي است كه بنده بخواهم از آن نگران باشم. آن هم نگران يك بچهاي كه فكر مي كند بزرگ شده است و همه چيز را مي فهمد. اما آنچه نوشته ام و شما آن را خيانت در امانت دانسته ايد به اين دليل بود كه به شما ثابت كنم در گذشته نه چندان دور چندين بار اشتباهاتي را كرده ايد كه فكر مي كرديد درست بوده و حق با شما بوده است و به خاطر اعتقاد به فكرهاي غلط خودتان نه تنها خود را دچار مشكلات عذاب آور و ... كرده ايد بلكه هر كسي را هم كه به شما راه را نشان داده و به شما انتقاد كرده را از خود رانده ايد. يادتان نميآيد؟ پس من نبايد نگران افكار و عقايد يك كودكي باشم كه در زندگي خود هزار و يك مشكل دارد. اما در مورد خيانت در امانت. مگر من شناسنامه شما را در وبلاگم زده ام؟ يا آدرس داده ام؟ همان طوري كه شما هر آنچه گفته ايد و بر انتشار آن در وبلاگم به عنوان يك تجربه در مورد يك فرد ناشناس تاكيد كرده ايد در آن جا نيز همان ناشناسي شما را حفظ كرده ام. پس روي سخن بنده مستقيما به خود شما است و هيچ كسي غير از خودتان نمي داند مخاطب من كيست. پس ادعاهاي بيهوده هم نكنيد. نكند از اين كه كسي نوع تفكر نويسنده آن انتقادات را بفهمد نگرانيد؟ و نگران شده ايد كه خوانندگان متن هايتان روحيات نويسندهاش را بدانند؟ پس با اين حساب باز هم حق با من است كه شما را دورو دانسته ام. چرا كه كسي كه ناشناس است از انتشار وقايع مربوط به خود به صورت ناشناس نيز نبايد نگران باشد مگر .... آنكه
بنده هيچ وقت ادعاي مشاوره نداشته ام. بلكه خود شما بوده ايد كه بنا به دلايلي كه بعدها متوجه آن شدم درخواست راهنمايي كرده ايد. راهنمايي هايي كه هيچ گاه بدان ها عمل نكرده ايد. و به خاطر روحيات خودخواهانه و خودبرتربينانه شديدي كه داريد هيچ گاه هم قبول نخواهيد كرد. اين اوج دو رويي يك شخص نيست كه به حريم كسي كه بدون هيچ چشمداشتي سعي در راهنمايي او و بهتر و زيباتر شدن زندگي اش كرده وارد شوي و هرچه توهين و افترا و ... به اسم انتقاد و آن هم به صورت آشنا و يا ناشناس بزني و بري و هرچه عقده از اطرافيانت داري بر سرش خالي كني؟ خب مگر با اي ميل نمي شود انتقاد كرد؟ چرا مي شود. اما نمي شود به واسطه چند انتقاد پوچ و سفسطه و ... كسي را در اي ميل كوبيد و يا وقت او را براي پاسخ گويي گرفت. شما هم كه مشكلي نداريد چون خانه خانه شما نيست كه بخواهيد نگران پاسخ هاي بنده در وبلاگم باشيد. اما در اي ميل نمي شود چون خواننده اي نيست تا اوج حقارتتان را خالي كنيد. اين طور نيست؟ اگر اين طور نيست پس چرا از عدم انتشار پيغامتان آتيش گرفته ايد؟؟؟؟ با اين حساب جداً به حال همسرتان بايد گريست. هرچند كه بعيد مي دانم تا به حال پايدار مانده باشد. اصلا بعيد مي دانم كسي شما را در زندگي غير از رسيدن به هوا و هوسش تحمل كند چه برسه به اين كه بخواهد طرح دوستي بريزد. و ... اين چند نقطه بماند براي بعد!